در یکی دو قرن اخیر کم کشوری در جهان به اندازه افغانستان درد و رنج کشیده است. درد های کم مردمی به میزان درد مردم افغانستان برابری کرده است. اگر روزی مثلی برای بیان درد انسانیت زده شود بی شک این مردم افغانستان اند که آیینه تمام نمای رنج و اندوه یک توده انسانی اند.
زخم های تن مردم افغانستان یکی از کهنه زخم ها ولی همراه با درد های نوی است. جنگ چند امپراتوری بالای دو نسل پی در پی (امپراتوری انگلیس و شوروی سابق) خود به سان آسیابی سنگین هستی این کشور را خرد نمود که نوبت به خمیر آن گرد به سان توتیا برای خرده امپراتور ها و یا در واقع خواهر زادگان امپراتور های کهن (پاکستان) رسید. ده سالی بیش آتشی از سوی این امپراتورچه ها افغانستان را در نوردید تا این که باز اختاپوس دیگری از راه رسید (آمریکا).