نقد ورد مبانی تئوریک معاهده با امریکایی ها و راه های جلوگیری آن


دیدگاه :
یکی از پدیدار هایی که وضعیت افغانستان را پیچیده نموده است ؛ روی آمدن قضیه ای به نام ایجاد پایگاه های نظامی امریکایی ها در کشورطی یک پیمان استراتیژیک افغانستان با امریکایی هاست .
روی آمدن صفحه جدیدی به نام ادامه حضور نظامیان امریکا درافغانستان یکی از گمراه کننده ترین روی کردهایی است که تا اکنون در کشوراز سوی امریکایی ها به بازی گرفته شده است . واضحا قضیه ایجاد پایگاه های امریکایی درافغانستان ریشه به پیشینه های دوری می رساند که اکنون با شکل گیری دیدگاه های نو در منطقه،  بی ارتباط نیست. انتقال مرکز ثقل برنامه های راهبردی از شرق اروپا و تا حدودی خاورمیانه به جنوب آسیا معناگر این حقیقت است که داستان ایجاد پایگاه های امریکایی درافغانستان جدی تر از آن است که تا هنوز درباب آن گفته شده است .
بنا براین ایجاب می کند تا حقایقی پیرامون  طرزتفکر ایجاد پایگاه های امریکایی درافغانستان گفته شود که بالنوبه طرح ذیل می تواند مبین دیدگاه وسیعی از مردم افغانستان باشد . حقایقی که در پی به خوانش خواهد آمد، در پیوند با خواسته های واقعی مردم افغانستان بوده و مردم افغانستان چون ماهی بدون آب بی آن زندگی کرده نخواهند توانست . این حقایق را با بینشی نقادانه باید بازخواند وهرنوع دیدگاهی را نسبت به قضایای کشور در میزان آن به سنجش گرفت .

زمینه های اندیشگی ایجاد پایگاه های امریکایی:
حوادث واتفاقات دهه نود میلادی درافغانستان ( با همه تفصیل آن ) یکی از بهانه های خوبی برای طیف سیکولار های افغانی و نسبتازمینه ساز و موثر در اداره افغانستان ، برای ایجاد پایگاه های امریکایی درکشور است.این بینش حکم می کند که انگار اگر در کشور چنین پایگاه هایی وجود نداشته باشد کشور باوضعیت ناهنجار اجتماعی از درون و ساختار نابه سامان مرزهای آن ونیز طمع ورزی کشور های منطقه، وضعیت به آنچه که افغانستان دردهه نود بخود دید باز خواهد گشت و... .

چیزی دیگری که برای  طیف یادشده درافغانستان امید واری به امریکایی ها را افزایش می دهد همانا فریفتگی این طیف به برنامه های کلان اقتصادی وسرمایه گذاری از سوی امریکایی ها در عرصه زیرساخت های اقتصادی کشور است.
پندار تسلط اقتصادی امریکا بر اقتصاد جهانی هنوز هم برای طیف دلبسته به پیمان استراتیژیک با امریکایی از جاذبه خاصی برخوردار است . درگیری های امریکایی ها با آنچه که القاعده وطالبان خوانده شده نیز می تواند برای آنانی که با تفکر طالبانی سنخیتی ندارند ، دراین میان به حیث یک عامل انگیزنده برای رفتن به پشت پیمان استراتیژیک با امریکایی ها مطرح گردد. گروهک های دیگری نیز ازگذشته ها در صحنه سیاسی افغانستان وجود داشته اند که به مراوده با امریکایی ها به حیث یک آرمان و می نگریسته اند.

آمریکایی ها چه چیزی را ضمانت خواهند کرد؟
شاید عنوان فوق برای نقد حضور امریکایی ها کافی نباشد ، اما لازم است تا بدانیم که امریکایی ها درهمان دهه نود نیز در درگیری های میان گروهی در کشور ما نقش پیدا وپنهان زیادی داشته اند. این امریکایی ها مگر از این چه ستم وبیدادبیشتری می توانستند درحق مردم افغانستان انجام دهند که مجاهدین افغان را به مثابه یک ابزار برای اخراج روسها از کشور قلمداد نمودند و آنگاه که روس ها از کشور بیرون رانده شدند ، "جورج تنت" رئیس وقت سیا به صراحت گفت که افغان ها ارزش بخشش یک قرص نان راهم ندارند. این پشت کردن عامدانه امریکایی ها به افغانستان ومجال دادن به استخبارات هم پیمان منطقه ای آنان  بود که از دهه نود میلادی دهه خونینی بر جای گذاشت . این حقیقت درست برای مردم برملانگردیده است که آن دستی که ازجنوب آتش را درکشور دامن می زد آیا از آستین سیا مگر نبود ؟ . روشن است که امریکایی ها اوضاع درافغانستان را به دقت زیر نظر داشتند . چنین نبود که افغانستان را فراموش کرده بودند ، افغانستان لحظه به لحظه با یک برنامه استخباراتی منطقه ای به حمایت مادی سعودی ها وهمراهی وهمرأیی انگلیسی ها وامریکایی ها بود که در دهه نود میلادی به منجلاب خونینی فرود رفته بود . این حقیقت باید گفته شود که امریکایی ها در به قدرت رساندن نیرو های خود در صحنه به بسیار ظرافت عمل نمودند. آن گاه که در شهر مزار شریف دیپلومات های ایرانی به دست طالبان به شهادت رسیدند واین عمل سبب تحرکات نسبی نیرو های ایرانی در مرز شرقی آن کشور با افغانستان گردید ، امریکایی ها با اعلام موضع گیری صریح برای ایران عواقب دخالت نظامی در افغانستان را وخیم وانمود ساختند. این خود دلیل واضحی است که امریکایی ها به جزئیات وضعیت افغانستان را دنبال می نمودند . واز حاکمیت از مردم بریده طالبان حمایت می کردند. چه هنوز امریکایی ها این امید را با خود داشتند که روزی بتوانند با طرز تفکر ارتجاعی آنان کنار بیایند و با رقبای منطقه ای خود تصفیه حساب کنند .
حقیقت دیگری که به آن باید پرداخت خوانش درست واقعیت های بعد از حادثه یازدهم سپتامبر است . امریکایی ها به بهانه حضور سران القاعده مستقیما وارد افغانستان گردیدند. حضورده ساله امریکایی ها در افغانستان که به بهانه سرکوب القاعده وطالبان و نیز تامین امنیت بود امروز آنچه برای افغانستان از خود برجای ماند هماناگسترش ناامنی های فاجعه بار ونیز ایجاد فضای بی اعتمادی در کشور می باشد . این پرسش پیوسته بر همفکران معاهد با امریکایی ها وارد می گردد که تا اکنون شما در سایه امریکایی ها به چه چیزی دست یافته اید ؟همین زیر بیرق امریکایی ها بود که اقوام کلان افغانستان سخت نسبت به یکدیگر بد بین ساخته شدند، درمیان اقوام هم گروه ها به جان یک دیگر افتاده اند، این حالت نفاق آمیز تا حریم خانواده ها نیز کشیده شده است. پس آنچه  ازحضور امریکایی هاحاصل آمده است به جز ازگسیختن شیرازه وفاق ملی چیزدیگری  نبوده است.
بنابراین امروز در ساحه حاکمیت افغانستان که همه اقشار حضور دارند اما چنان دست های بی اعتمادی میان کشور نفاق افگنده است که هیچ کس از این وضعیت راضی نیست .
اکنون بد امنی در کشور چنان کشور را به مرز های باریک خطر نزدیک ساخته است  که اکنون تابوی ابر قدرتی امریکا شکسته  وامید های کاذبی که درمیان مردم زرق گردیده بود همه اکنون یکی پشت دیگر مانند یخ آب میگردد.
سراب بودن و خیالی بودن  سرمایه گذاری امریکایی ها درافغانستان اکنون برای همه ثابت شده است . امریکایی ها که در ده سال قبل با یک اقتصاد قوی وارد افغانستان گردیده بودند ؛ از همان ابتدا به اثبات رساندند که آنان با افغانستان بیشتر از آنچه که در دهه هشتاد میلادی با مجاهدین انجام دادند کار دیگری انجام نخواهند داد. اکنون به چه چیزی می توان امید بست ؟ امریکای بعد از جنگ عراق وبعد ازجنگ افغانستان نه یارای یاری رساندن به افغانستان را دارد ونه هم توان دست گرفتن مردم آن را . اکنون که بحران مالی در سراسر جهان حکم فرماست و امریکایی ها می خواهند تا از هزینه های مالی ارتش خود در افغانستان بکاهند مگر آنان حاضر اند که بیایند وپول های خودراکه به سختی از مالیه دهندگان به دست می آورند به جیب مردم افغانستان بریزند؟.
تا اکنون پول های زیادی که به نام افغانستان سرازیر شد جز این که کمپنی های امریکایی از آن ثروت مند ترشوند چیزدیگری عاید مردم افغانستان نساخته است . به جز از گسترش فساد اداری و نشر فرهنگ اتبذال وبیرو کراسی در جامعه .

چهره امریکای بعد ازیازدهم سپتامبرنزد مردم افغانستان!
همزمان با حادثه یازدهم سپتامبر دربیشترینه مراکز جهان وبویژه جهان اسلام یک همدردی وهمدلی زیادی نسبت به خانواده های امریکایی که بستگان خود را ازدست داده بودند بوجود آمد؛ اما این حس همصدایی ملت های آزاده جهان و آحاد امت اسلامی دیری نپایید که  بوش پسر چهره زشتی از تفکر صلیبی امریکا را به نمایش گذاشت . امریکایی که در بدایت مظلوم تر از همیشه وقت جلوه می نمود با بهانه گیری های صریح و بی موجب خود دو جنگ خونینی را در مرکز آسیا و شرق اوسط به راه انداخت که در طی این دوجنگ بیش از ملیون ها انسان کشته ومجروح وبی خانمان گردیده و داشته های مادی ومعنوی آنان به تاراج رفت . در  زیرسایه شوم این جنگ نفاق های بی سابقه ای درمیان کشور های اسلامی به راه افتاد که تا مدت ها این نفاق ها می توانند بدون سربازامریکایی میان مسلمانان خون های زیادی را بریزانند. این حادثه های هولناک در چهره کریه وزشت طرز تفکر امریکایی در زندان " ابو غریب" و تعذیب گاه " گوانتانامو" ظاهر می گردد . افتضاح نقض حقوق انسانی توسط امریکایی ها تا شکنجه گاه های خاص در خاک اروپا هم کشانده شد و در بسا از سرزمین های دوردست، انسان ها به دست امریکایی ها تعذیب وتحقیر وبه قتل رسیدند. واضح است که سلطه مادی و تبلیغاتی امریکایی این رابه خوبی پیش بینی نموده بود که  این جنایات تا آنجا که ممکن است از انظار جهان وافکار عامه امریکایی ها به دورباید بماند . با آنکه دستگاه غول آسای رسانة امریکایی در مخفی نگاهداشتن این جنایات  کار های درشتی انجام داد اما وسعت فاجعه به اندازه ای بود که انسان ها در شرق وغرب تاحد زیادی از وضعیت رقت بار مردم درافغانستان وعراق اطلاع یافته و به دست یازی های نظامی امریکایی ها درمنطقه پی ببرند.
این حقایق برای مردم افغانستان اظهر من  الشمس است ، همه می دانند که امریکایی ها آنچه انجام دادند چیزی جز یک تجاوز نظامی معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. به سخنی دیگر امروز درافغانستان نام امریکا و حضور آن در افکار عمومی به ادامه فاجعه درکشور و تداوم پالیسی خونین در افغانستان، مرادف شده است .
آنچه جنگ امریکایی ها با طالبان خوانده ونامیده شد است فقط در چارچوب یک زد وبند در داخل منافع مادی امریکایی ها می تواند تفسیر گردد . زیرا امریکایی ها ازمعامله باشیطان هم که درراستای تامین منافع شان باشد دریغ نخواهند کرد .  درگذشته این را به خوبی به اثبات رسانده اند که روزی فرا خواهد رسید که طرف امریکایی با طرف طالبی به گرد یک میز خواهند نشست وآنگاه با نیرو های جهادی که در واقع امروز دوست های ناچاری امریکایی ها به شمارمی روند به مبارزه خواهند برخواست . این مدعا زمانی بیشتر رنگ واقعیت به خود می گیرد که سفیرسابق طالبان درپاکستان طی یک مصاحبه با تلویزیون خصوصی آریانا بدون هیچ انتقاد جدی ای از امریکا یک تصفیه حساب دیگری که به معنای جنگ دیگری با آنچه اتحاد شمال از سوی اوخوانده شد ، را پیش بینی نمود .
پس باید به این حقیقت رسید که مردم افغانستان امریکا را این گونه تجربه کرده اند ، این بیم به سان کابوسی وجود دارد که امریکایی ها با مجاهدین همان کاری را انجام خواهند داد که درجنگ اول خلیج با رژیم صدام نمودند ( بازگذاشتن دست رژیم بعثی در قتل دستجمعی مردم کردستان عراق ).
این دیگر بدیهی است که برای یک پیمان استراتیژیک در قدم نخست ایجاب می کند که دو طرف دارای شهرت نیک درسطح منطقه باشد ، اکنون از کجای امریکا  نام نیکی را جستجو نمود ؟.
به سخنی دیگر مردم افغانستان به این پیمان به عنوان معاهده ننگین گندمک می بینندویا باید ببینند که امروز شاه معامله گر وقت در وجدان دینی هرافغانی نکوهیده است.
 شاه شجاع نیز با ا نگلیسی ها نیز پیمانی را بسته بود و گمان براین داشت که بتواند برای اعمال ننگین خود دلیل وبرهانی دست وپاکند ؛اما تاریخ بی رحم است، او را تاریخ افغانستان شاه گنهکار لقب داده است.

مردم افغانستان وپایگاه های امریکایی !
اگر مردم افغانستان به حال خود گذاشته شوند ، دقیقا راهی را خواهند رفت که با راه سیکولار ها تفاوت های فاحشی دارد . مردم افغانستان اگر می خواستند با پایگاه سازی سر سازش را پیش بگیریند ، این کار رامی باییست با شوروی سابق انجام می دادند . این به هیچ صورت معقول نیست که مردم افغانستان بعد ازسی سال مبارزه برای تدین وآزادی ، این کار را با امریکایی ها انجام دهند.
 دلایل زیادی وجود دارد که افغان ها درسایه امریکایی ها به هیچ نان ونوایی نرسند .
 دراین ده سال این طیارات امریکایی ها بم های زیادی را بر فرق مردم افغانستان ریختند این کودکان افغانستان به بسیار وضوح کشته شدن پدران ومادران شان به دست امریکایی ها را شاهد بوده اند . آنچه امریکایی ها در افغانستان مرتکب شدند چنان روحیه ای به بارآورده است که رفتن برای عقدپیمان با امریکایی ها برای حاکمیت افغانستان،  بحران مشروعیت را به بار خواهدآورد .
روشن است که درشرایط کنونی ملت افغانستان یک صلح زیر سایه حاکمیت دولتی خود را به رسمیت خواهند شناخت لاغیر. درافغانستان امنیتی که امریکایی هاوعده آن را می دهند چنان دست نیافتنی است که دل بستن به آن کار بیهوده ای به شمار می رود . افغانستان نمی تواند زیر بار امضای پیمانی برود که حیطه نفوذ آن از چهار دیواری ارگ بیرون نرود.
واضح است که ملت افغانستان با این گونه تصمیم های فرمایشی راهی را پیش خواهند گرفت که در کشور های شمال افریقا وشرق میانه هم اکنون جریان دارد . امروز آنچه نیاز مبرم مردم افغانستان است راهی است که بتوان با پیمودن آن، فاصله میان مردم وحاکمیت را کم نمود نه آن که دست به عملی زد که این فاصله را افزایش دهد.

نهضت اسلامی افغانستان جریان اسلامی پیش تاز در این عرصه :
نهضت اسلامی افغانستان وشورای فرهنگی حامیان قدس شریف ، که بیشتر ازهمه وقت ادای مسؤولیت دربرابر مردم افغانستان را وجیبه خود می داند راهکار های زیرین را به مثابه  قدمه های لازم در راستای رهاندن کشور از افتادن به دامن یک بحران زاده شده از عقد پیمان با امریکایی ها   و ایجاد پایگاه های نظامی توسط آنان، می داند:
-     فعالیت هدفمند و موثر با علما کرام وخطبای جلیل القدر کشور درراستای تبیین دشواری های عقد پیمان استراتیژیک با امریکایی ها و حرمت چنین پیمانی از نقطه نظر شریعت اسلامی .
-     تلاش عملی وحساب شده در راستای ایجاد صفوف فشرده علمای کشور از تسنن وتشیع وبسیج آنان از مجرای نهضت اسلامی افغانستان وشورای  فرهنگی حامیان قدس شریف .
-     تاسیس واحدهای تبلیغاتی ونشراتی که بتواند با اخذ مجوز از وزارت اطلاعات وفرهنگ در راستای روشنگری اذهان عامه راجع به پیمان استراتیژیک فعالیت قانونمند نماید .
-          تدوین نقشه راه بدیل برای تامین ثبات در کشور ، از طریق شور وبحث با احزا ب وگروه های سیاسی و جامعه مدنی کشور.
-     تماس موثر با خانواده رسانه های کشور در راستای زمینه سازی برای روشنگری اذهان عامه نسبت به داخل شدن افغانستان در همچو یک پیمان .
-     ایجاد یک واحد دانشجویی در زیر چتر نهضت اسلامی افغانستان برای سهیم سازی دانشجویان کشور و ابراز موضع آنان در برابر این گونه پیمانی که منافع کشور را به هیچ صورتی تضمین نمی کند.
-          روحیه استعمارشکنی و استعمار شناسی را در وجود جوانان خود بیدار کرده  و این قشر ضد این توطیه استخدام شوند.
-           تجمع افراد با درک و با احساس و واداشتن نظام به تصمیم گیری درجهت  منا فع  کشور و ملت.
-          فعالیت موثر با پارلمان کشور که خوشبختانه آنان اکثرا خود به ضرر این پیمان از هم اکنون باور دارند.
-     تدارک یک نشست بزرگ بین الولایتی در شهر کابل و نزدیک ساختن نظریات ودیدگاه های روشن فکران و نخبگان کشور به سطح مرکز وولایات راجع به زیان های عقد پیمان با امریکایی ها.
-     سفر تیم مشترک گروهی علمای کرام ، دانشمندان ونمایندگان احزاب سیاسی وجامعه مدنی به ولایات وملاقات با شوراهای ولایتی و سایرمتنفذین راجع به اضرار عقد پیمان با امریکایی ها.
-          برگزاری راهپیمایی ها ، تدویر سیمنار ها و میز گرد ها با اشتراک نخبگان مذهبی وسیاسی راجع به زیان های عقد چنین پیمانی.
-          تاسیس یک سایت انتر نتی تخصصی  که بتوان از طریق آن فعالیت های موثر در دنیای مجازی انترنت را مدیریت نمود .
-     استفاده از فیس بوک در بیدار سازی نسل جوان و پیام برای اقشار ملت در جبهه گیری علیه امریکا و استقرار پایگاهش در افغانستان.
-          راه اندازی یک مطالعه هدفمند و تحقیقی حقوقی که بتواند زیان های این پیمان را به اسرع وقت در اختیار افکار عامه قرار دهد.
-     پیام کتبی و همچنان نشر بروشور و جزوه ها برای بیداری مردم و ذهنیت دادن برای آنها در جهت گیری علیه خواسته های امریکا در افغانستان.
-          نشرسی دی ها در مورد جنایات امريكايي ها در کشور.
-          چاپ و نشر تصاویر مستند جنایات امريكايي ها.
-          در فرجام، اگراین حرف ها جدی گرفته نشود راهی جز شکل گیری یک جبهه گرم چاره دیگری نخواهد بود .
-     تجلیل از روز جهانی قدس شریف  فرصت خجسته ای است که بتوان با تطابق بخشیدن این روز با واقعیت و نیازمندی های روز مسلمانان به خصوص مردم عزیز و نجیب افغانستان به عواقب ننگین امضا در پای چنین پیمانی بیشتر روشنی بخشید و در راستای بسیج صلح آمیز مردم در برابر آن اقدام ورزید.
روشن است که آنچه در این یاد داشت از آن تذکر رفته است به عنوان دیدگاه مختصری است از آنچه که امروز ملت افغانستان آن را می خواهد و آن را هر از گاهی نیز می گوید . اما یاد داشت های اخیر که به عنوان بخشی از فعالیت لازم در راستای سد عقد چنین پیمانی به اجرا در آید ، به جزئیات اجرایی زیادی تفریع خواهد شد که طی یک برنامه عمل اجرایی زمان بندی شده تقدیم خواهد گردید .
فرجام این نکته را فراموش نباید کرد که مردم افغانستان درپی چنین حرکات سالم و اصلاحی اند که با الگوگیری از انقلاب های اسلامی بتوان جامعه را به ساحل نجات رساند.
نویسنده: مولوی محمد مختارمفلح
منبع: پایگاه شورای قدس