۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

لویه جرگه ؛ اما دستور کار؟...

بنرهای تبلیغاتی در چهار راه های منتهی به پلی تکنیک کابل آخرین شک وگمان ها مربوط به برگزار نشدن این جرگه را پایان بخشید . لویه جرگه عنعنوی ای که دولت افغانستان از پشت آن می خواهد به یک سلسله تصمیم های خود مهرتأیید از مردم بگیرد از دیر باز میان نخبگان و اهل سیاست درافغانستان در پله انتقاد وتائید سبک وسنگین می شد.
 این لویه جرگه عنعنوی ظاهرا غیر آنچیزی است که قانون اساسی افغانستان پیش بینی نموده است ودرست از همین زاویه که گویا با معیار های پیش بینی شده در قانون اساسی سازگاری ندارد از سوی منتقدین به چالش کشیده شده است. البته واضح است که این لویه جرگه به هدف این برگزار می گردد که پیمان استراتیژیک با امریکا را که همه روزه  خبرهای ازآن به دست رس مطبوعات بیرون می زند مشروعیت بخشد ودولت تاحدود زیادی مشارکت مردم دراین تصمیم را روپوشی برای تصامیم خود بگرداند.
تازه باید به یک جای بلند تری رفت تا به اطراف این قضیه نگاه همه گیری افگند واز آن بلندا ها  شگرد های موفقیت وچالش های جدی آن را درست خواند تا مردم افغانستان این لویه جرگه را درست بشناسند و با دیدی روشن با آن برخورد نمایند.
در ده سال قبل ، درزمانی که طالبان به کابل حکومت می راندند و ومجاهدین نیز به بن بست هایی رسیده بودند ، آن مرد سالخورده که سال ها قبل شاه افغانستان بود و چند سالی هم بابایی افغانستان را هم نمود، از لویه جرگه اضطراری سخن می زد. در آن زمان همه راه های رفته چون ثمر ونتیجه ای نداده بود ، لویه جرگه هم بارقه های امید زیادی را در دل مردم افغانستان زنده کند.  دیده شد که فضای آرامش نسبی ای که درافغانستان پدید آمد هیچ ربطی به لویه جرگه ها نداشت ،  اما بازهم آمدند وبه یاری وهمکاری آقای خلیل زاد آن لویه جرگه را در افغانستان به گونه حنای بعد از عید در کف مردم افغانستان گذاشتند و گفتند که این همان لویه جرگه ای است که سال ها در تنور روم کشور ایتالیا با سرپرستی شاه سابق به پختگی لازم رسیده است. اما آن لویه جرگه چیزی نبود جز همان تکرار رسم های سابق ؛ یعنی به قدرت رساندن یک نفر بدون معیار هایی که از آن اکنون به دموکراسی تعبیر میگردد . این لویه جرگه مقدمه یک جرگه دیگری نیز گردید که همان لویه جرگه قانون اساسی بود که همه دیدیم که این اخیر الذکر روز ها در زیز خیمه ماند تا این که بازهم دست های پیدا وپنهانی یک قانون اساسی ( ! ) را بیرون آوردند.
حال از تجربه این دولویه جرگه در طی دهسال این نتیجه به دست می آید که روحیه نسبت به تیم لویه جرگه ساز خیلی تفاوت اساسی نموده است. این تیم که قبلا در افغانستان لویه جرگه را مدیریت می نمود ، لااقل چیزی را که باخود داشت همان تازگی تیم و نیز ادعا های پرطمطراقی مانند به صحنه آمدن تکنوکرات ها ، پشگام شدن متخصصان ، برچیدن بساط فساد و...به سان شعارهای جذابی با خود حمل می نمودند ، اما اکنون ده سال سپری شده است ، این تکنوکرات ها با بکس های خالی آمده اند ولی بابکس های پر از کشور بیرون می روند ، روزانه صدها ملیون افغانی ازکشور بیرون برده می شود ، فراردادن سرمایه ها از افغانستان زمانی رایج گردیده که این کسانی که ادعای تکنوکرات بودن راسرمی دادند، بیشتر به شریان های اقتصادی کشور دست دارند. خوب دراین دهسال دید گاه مردم افغانستان نسبت به این مجموعه خواهی نخواهی تغییر فاحش نموده است . همه اقوام افغانستان این سخن رابه خوبی درک نموده اند که بعد ازآمدن این تکنوکرات ها فاصله های قومی زیاد شده است ، این مردم افغانستان درست درک کرده اند که این کسانی که البته با استفاده سوء از تکنوکرات بودن وارد این مملکت گردیدند – الا ماشاء الله – همه به فکر بزنس خود بوده اند ورئیس جمهور را مصروف کار های حاشیه ای نموده واورا فرسنگ ها از مردم دور ساخته اند.
این لویه جرگه یکی از مصداق هایی است که با آن دسته ای از لیبرال ها که راهی برای رهایی افغانستان از چنگال کابوس جنگ ندیدند گمان می کردند که با عقد پیمان با امریکا ویا کشورهای دیگری که خواسته باشند در افغانستان دارای پایگاهی گردند، می شود که افغانستان را نجات داد . در طرح این دید گاه خواستند تا رئیس جمهور را نیز شریک این مفکوره سازند .
اما این سوال بعد از ده سال دربرابر این دسته از حلقه لیبرال ها که متاسفانه اطراف رئیس جمهور را گرفته اند بی جواب باقی مانده است که این کسانی که شما خواهان دوامدار ماندن آنان درافغانستان هستید دراین ده سال نتوانستند تا درافغانستان صلحی بیاورند؟ نظامیان ناتو خود در چهار دیواری های داخل اردوگاه های خود محصور دیوار های سمنتی مانده اند مگر این نیرو ها با این همه نیرو که درامر تامین امنیت مردم افغانستان موفقیتی نداشته اند چطور می توان باورنمود که با چند پایگاه این ها خواهند توانست تا درافغانستان صلح را ضمانت نمایند.
مگر این همه مصارفی که درتدویر لویه جرگه به مصرف می رسد از کدام حساب وکتاب دولت است ؟ مکلفیت های وظیفوی و مسؤولیت های اجرائی حکم می کند که یک اداره زمانی باید یک افغانی به مصرف برساند که انتظار قطعی داشته باشد که این یک افغانی راه در آمد دو افغانی است . این سخن از کجای این لویه جرگه ثابت می شود ؟ این همه مصارف ولی باز هم ادامه جنگ. این همه مصروفیت ها و ضایع شدن ساعت های کاری و این همه مصروفیت ها واین همه هزینه نمودن نیروی انسانی ومادی ولی نتیجه مبهم ، گنگ و گاهی هم قطعا نا امید وارکننده . اگر این جرگه ها کارسازمی بودند باید همان جرگه مشورتی صلح وبعد هم همان جرگه گی میان افغانستان وپاکستان به جایی می رسید. اما دیدیم که چنین نشد. مداخله گران کوتاه نیامدند و افغانستان یکی پشت دیگر تلفات داد تازه می بینیم که امروز باز هم این خارجی ها توسط عمال شان می خواهند تا سر دولت مردان افغانستان را به این کار های غیر مطمئن گرم نمایند .
پس تصویری که به دست می آید این است که این جرگه اهداف مردم افغانستان را برآورده نخواهد ساخت ، زیرا نیازمردم افغانستان تامین صلح است که این تامین صلح همخوانی ای با عقد پیمان استراتیژیک و ایجاد پایگاه ندارد. اگر می داشت که طی این ده سال هم پایگاه بود وهم نیرو، اما کاری ساخته نشد پس با امضای یک پیمان چگونه می توان به موفقیت افغانستان امید بست ؟
کاری که این جرگه می تواند برای مردم افغانستان انجام دهد این است که اجندا و دستور کار آن به رای ملت افغانستان گذاشته شود تا این جرگه بتواند برای مردم افغانستان زمینه وفاق وباهمی را ایجاد کند این جرگه می باید برای مردم افغانستان فرصتی باشد برای تحکیم اقتدار سیاسی و تضمین حاکمیت ملی مردم افغانستان ، نه این که این جرگه بیاید وبه دست خود کاری کند که حاکمیت واستقلال افغانستان را مخدوش نماید.
این جرگه می باید یک دستور کار اسلامی وافغانی را باید دنبال نماید که این جرگه چگونه می تواند قناعت مردم افغانستان را به حقانیت حاکمیت کنونی فراهم نماید ، نه این که از این مردم توقع کاری را داشت که خود چندین سوالیه دیگری در برابر مشروعیت نظام بگذارد. حال که دولت افغانستان مصمم است تا این جرگه را برگزار نماید واین همه مصارف و این همه پول را نثار آن نماید ، پس بگذارید که این نمایندگان ، راهی که بیرونی ها می خواهند تا مردم افغانستان آن را انتخاب نمایند ، آن را تغییر بدهند . نمایندگان مردم افغانستان این فرصت را می باید به جهت منافع مردم افغانستان که همانا افغانستان برای خود افغانستانی هاست ، جهت دهند . این جرگه می تواند زمینه ای باشد که نمایندگان باهم بحث کنند که چگونه می توانند مرد افغانستان که پشت بهم کرده اند را باهم روبه رونموده واقوام افغانستان را به درد های مشترک و نیاز های مشترک وزندگی مشترک قناعت دهند. این کار است که می تواند لویه جرگه را به راستی درراستای خدمت به تاریخ وفرهنگ مردم افغانستان معرفی نماید . درغیر این ، هیچ کاری نمی تواند حلال راحرام وعکس آن نماید. پس بهتر این خواهد بود که این نشست بزرگ را از سر به باز خوانی گرفت ودستور کار آن را تغییر جدی داد . درغیرآن ، این جرگه هم در کنار لویه جرگه هایی قرار گرفت که نظام های وقت برای به کرسی نشاندن اهداف خود دایرمی نمودند که فیصله های آن فقط لکه ای ماند برروی کاغذ.
نویسنده: م. مفلح

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر